روشنفکر ایرانی و رُسانتیمان فارسی در ایران- بابک شاهد

در روزهای گذشته دو مستند از شبکه‌های من‌وتو و مستند جمهوری اسلامی ایران در خصوص سرکوب فرقه دموکرات آذربایجان با محتوای ورود ارتش پهلوی به آذربایجان که نام نجات آذربایجان بر آن گذارده شده بود پخش شد که اگر آرم موجود در گوشه تصاویر وجود نداشت امکان تشخیص اینکه کدام شبکه کدامین مستند را به روی آنتن برده است وجود نداشت. جملات به کار گرفته شده در متن هر دو مستند در تقبیح فرقه دموکرات آذربایجان و تمجید از محمدرضا پهلوی نیز آنچنان شبیه هم بود که گویا نویسنده متن هر دو مستند نیز یک فرد بود و از قلم یک شخص جاری گشته بود. این همسوبودگی مجراهای سیاسی معاند با هم در خصوص مسئله ترک و آذربایجان در ایران تنها مختص به مسئله فرقه دموکرات آذربایجان نبوده و در بسیاری از عرصه‌ها همچون نگاه به تاریخ ایران، مطالبات هویتی و بنیان‌های ملی‌گرایی ایرانی بینشی مشترک دارند. به عبارتی دیگر اکثر قریب به اتفاق ناسیونالیست‌های فارس که اندیشه خود را ذیل عنوان ناسیونالیسم ایرانی مفهوم‌بندی می‌کنند هنگام مواجهه با غیرخود رفتارهای مشابهی را بروز می‌دهند و از گفتمان مشترکی بهره می‌جویند.

نگاه به تاریخ بشر نشانگر آن است که ملت‌شدگی و ناسیونالیسم جز خصوصیات ذات جمعی جوامع در دوران مدرن بوده است و فی نفسه انر نکوهیده‌ای نیست. چنانکه تقریباً در تمامی جوامع گروهی از روشنفکران ملی‌گرا با خوانش دگرباره تاریخ به فهم عمومی از ما و دیگری تعریفی نوین داده‌اند و با بازتعریف ما هویت جمعی نوینی شکل پیدا کرده است که با تمیز از دیگری باعث بروز همبستگی ملی شده است. اما واکاوی نوع کنش و واکنش‌های ناسیونالیسم فارسی در قبال گروه‌هایی که دیگری یعنی غیرفارس تلقی می‌شوند رویکردی است که بیش از آنکه بتواند ذیل مفهوم ناسیونالیسم در معنای جهان‌شمول آن تعریف گردد ره به گردابی می‌برد که اندیشمندانی چون نیچه و شلر از آن به عنوان کین‌توزی (رُسانتیمان) یاد می‌کنند. نیچه در کتاب تبارشناسی اخلاقی با تبدیل این واژه به مفهومی فلسفی بر این باور است که آدم‌های گرفتار رُسانتیمان، آدم‌های درمانده‌ای هستند. آنان را از واکنش راستین یعنی واکنش عملی بازداشته‌اند و، درنتیجه، آسیبی را که دیده‌اند با انتقام خیالی جبران می‌کنند. انسان گرفتار رُسانتیمان انسانی عمیقاً واکنشی است. زیرا ناتوان و عاجز است و این وضع سبب می‌شود که او احساس سرخوردگی و ناکامی کند. هر انسانی در هر جایگاه اجتماعی، اگر در وضع درماندگی و بی‌چارگی قرار ‌گیرد، دچار رُسانتیمان می‌شود. یعنی هنگامی که او از بیان احساس‌ها و افکارش ناتوان می‌ماند، بهانه‌ای برای ناتوانی‌اش می‌جوید، آنگاه خواست انتقام را به وسوسۀ ذهنی خود تبدیل می‌کند. داریوش آشوری به عنوان فردی که ایران را با آرای نیچه آشنا کرد روشنفکر ایرانی را دچار بیماری رُسانتیمانی که نیچه به مفهوم‌بندی فلسفی آن پرداخته است می‌داند. از نظر داریوش آشوری اگرچه در میان دانشوران سنتی نوعی شِکوه و شکایت از چرخ فلک نسبت به وضع بشری وجود داشت، اما آنان، برخلاف روشنفکران، از جهان خود بیزار نبودند و نمی‌خواستند آن را تغییر دهند. بنابراین، برای توجیه ناتوانی و ناکامی خود در پی آفریدن دشمنی واقعی یا خیالی نبودند. آنان، برخلاف روشنفکران، احساس ضعف و زبونی یا احساس حقارت و چه بسا حسادت نمی‌کردند. از زمانی که این پرسش مطرح شد که چگونه می‌توان در یک جامعه قرون وسطاییِ عقب مانده اروپایی شد، رُسانتیمان روشفکر ایرانی آغاز شد. به عقیده او، دشمنی با اسلام و عرب و مغول و پس از جنگ جهانی دوم، دشمنی با قدرت‌های غربی همراه با ساختن یک تاریخ باستانی و باعظمت، همه برای توجیه ناتوانی، زبونی و ناکامی ما بود. اندیشمند آلمانی ماکس شلر در کتاب کین‌توزی خود به بسط این مفهوم می پردازد و چارچوبی ساختاری از آن را ارائه می‌کند. در نگاه شلر،  کین‌توزی قسمی لاعلاج و دائمی نفرت و تحقیر است که در برخی افراد روی می‌دهد. ریشه در ناتوانی‌ها یا ضعف‌هایی لاعلاج دارد که خلاصی از آن‌ها ممکن نیست. ناتوانی‌هایی که نگرش‌هایی منفی پدید می‌آورند. احساس کین‌توزی با داوری‌های اخلاقی نادرست نسبت به دیگران همراه است. داوری‌هایی که عمدتاً بر دعوی‌های شتابزده و تعصب‌آلود استوارند. ناتوانی و ضعف است که کین‌توزی از بطن آن فوران می‌کند. آنها که در رنج‌اند، از حرمان و کمبود و محرومیت روانی، ذهنی، اجتماعی یا جسمانی رنج می‌برند کین‌توزی پیشه می‌کنند. هرکجا فردی نتواند با خویشتن خویش مواجه شود و به جایش خود را گم کند و غرق در مناسبات بیرونی جامعه شود و به جای دیدن نقصان‌های خویش از دیدن کاستی‌هایش طفره رود و بر سر خود شیره بمالد می‌توان نشان و رد پایی از کین‌توزی را دید. فرد کین‌توز، کین توزی خود را به صورت انتقام جویی، بدخواهی، رشک ورزیدن، بدسگالی و سوء نیت نشان می‌دهد. فرد کین توز کارش را با تحقیر و خوارشماری آغاز می‌کند. او از دردجانکاهی رنج می‌برد: میل وسواس‌گونه به تحقیر و بی‌قدرشماری هرچیزی که در عالم است و در حقیقت میل به تحقیر کل عالم. میل به انتقام که خود معلول سرکوب است منشا کین‌توزی است. دومین منشا آن حسد است و رشک‌ورزی و میل شدید به رقابت. از نظر شلر، جوامع نیز دچار این بیماری که از آن به عنوان زهرآلودکردن ذهن به دست ذهن یاد می‌کند می‌گردند. جوامعی که در طول تاریخ خود حس ضعیف بودن به صورت متمادی در روان جمعی‌شان تکرار شده و سرانجام درونی گشته است. این نیز منجر به بحرانی روانی گردیده است که راه خلاصی از آن را پناه بردن به روایت‌های خیالی از گذشته، حال و آینده خودِ جمعی در برابر دیگری قدرتمند دانسته و منتظر زمان مقتضی برای برون‌ریزی حس انتقام مانده‌اند. خوانش منابع و تحلیل محتوایی بسیاری از گفتمان‌های ارائه شده از سوی روشنفکر ایرانی بیانگر آن است آشکارا از کین‌توزی یا همان رُسانتیمانی که نیچه و شلر از آن بحث می‌کنند رنج می‌برد و خود ایرانی را هویت فارسی قلمداد می‌کند که با حس کینه و انتقام از دیگری که ترک، عرب، غربی، شرقی و اسلام تعریف می‌گردد عجین شده است. بیماری که با شاهنامه فردوسی نمود عینی آن آغاز می‌گردد و تا به امروز ادامه می‌یابد. این کین‌توزی و حس انتقام که ناشی از عدم داشتن قدرت سیاسی به مدت هزار سال در جغرافیای ایران و زندگی تحت لوای خاندان‌های ترک بوده است که با درونی گشتن در روحیات جمعی قوم فارس روان جمعی روشنفکر آن را به گرفتن انتقام از ترک، عرب، اسلام، آمریکایی، روس و چینی در عالم خیال سوق داده است. روان جمعی و روشنفکری که ناآگاه از بیمار بودن خویش، عالم و آدم را دشمن خویش تلقی کرده و در حالی که در عالم اوهام و افسانه خویشتن را قدرتمند تلقی می‌کند در عالم واقع با واقعیت ضعیف بودن خود مواجه می‌شود و این تناقض منجر به بروز حس عدم امنیت و نهایتاً پرخاشگری سیاسی می‌شود. پرخاشگری سیاسی که در برابر قوی و از ترس قدرت طرف مقابل روی به تواضع، تساهل و تسامح تصنعی می‌آورد اما هنگامی که کوچترین فرصتی نصیبش می‌شود توان پوشانیدن حس کینه خود را از دست می‌دهد. بدین دلیل است که بسیاری از روشنفکران، نویسندگان و سیاسیون ایرانی شهره بدین امر هستند که گفتار و عملشان همواره در تناقض است و سخنان خویش را دوپهلو، با ریشخند و کنایه می‌زنند و هرگاه فرصت به دست آورند کینه فروخفته‌شان را آشکار می‌کنند. به عبارتی دیگر رُسانتیمان ایرانی منجر به پیدایش روان جمعی، سیاسیون و روشنفکرانی گشته است که درحالی که قوی نیست می‌خواهد خود را قوی نشان دهد، در حالی که از فقر روحی و ارزشی رنج می‌برد سعی می‌کند خویشتن را با رنگ و لعاب قلم و سخن ارزشمند نشان داده و مورد ارج قرار گیرد، در برابر قوی تواضع تصنعی را پیشه می‌کند اما در عالم خیال به انتقام‌گیری از آن مشغول می‌گردد. چون از فقر درونی رنج می‌برد و نمی‌تواند بر فقر درونی خویش فایق آید ناگزیر مقصرتراشی کرده و به کینه و انتقام از ترک، عرب و بیگانگان روی می‌آورد. غافل از آنکه این خودخوری چیزی جز به تباهی کشاندن خویش نیست و عالم واقع بر منطقی دیگر استوار است!

برای مطالعه بیشتر در خصوص مفهوم رُسانتیمان نگاه کنید به: کین‌توزی، ماکس شلر، مترجمان: جواد گنجی و صالح نجفی، ناشر: نشر ثالث.

مطلب پیشنهادی

راه دشوار مسعود پزشکیان

دکتر مسعود پزشکیان؛ جراح و سیاستمدار، نماینده مجلس از تبریز، وزیر بهداشت، نایب رئیس مجلس …