مصاحبه با آقای عمار تاسائي الاحوازي

مرکز مطالعاتی تبریز که به عنوان انجمنی غیردولتی در آنکارا پایتخت ترکیه مشغول فعالیت می باشد مصاحبه ای با آقای عمار تاسائي الاحوازيروزنامه نگار و فعال مدنی حقوق عربهای ایران نموده است. در این گفتگو با آقای احوازی به ابعاد گوناگون وضعیت حقوق بشری عربهای ایران و خواستهای این گروه ملی در ایران پرداخته ایم.

س- آقای الاحوازی با تشکر از زمانی که در اختیار مرکز مطالعات تبریز گذاردید، آنچه که شاید برای بسیاری از خوانندگان ما جای سؤال دارد این است که جمعیت عربهای ایران به چه میزان است؟ آیا تا به حال آمار رسمی دولتی یا بین المللی در ایران زمینه منتشر شده است؟

تاكنون هيچ آمار رسمي در مورد جمعيت عربهاي الاحواز يا ملت عرب الاحواز يا الاهواز منتشر نشده است و اين به دلايل سياسي است كه دولت ايران هميشه تلاش مي كند تا موضوع بافت جمعيتي و تمايز قومي جمعيت ملت هاي ساكن در ايران را بدون جواب ترك كند. جمعيت عربهاي الاحواز برحسب برآوردهاي غير رسمي موجود بين 5 تا 8 مليون تخمين زده مي شود و آن چه كه مسلم است عربهاي الاحواز به نسبت هاي متفاوتي در شهرهاي مختلف جنوب و غرب ايران وجود دارند وبا وجود تلاشهاي مكرر دولت ايران جهت تغيير بافت جمعيتي به نفع فارسها در اين مناطق، همچنان عربها در 4 استان عربستان(خوزستان)، بوشهر و قسمتي از بندرعباس و عيلام(ايلام) در اكثريت مطلق هستند.

س- عربهای ایران در کدام استانها و مناطق ایران ساکن هستند و پراکندگی دینی و مذهبی این گروه ملی-قومی چگونه است؟

عربهاي الاحواز در استانهاي عربستان و عيلام عمدتا شيعه و در استانهاي بوشهر و بندرعباس سني مذهب هستند و غالبا در اطراف شهرها و روستاها متمركزهستند و اين به دليل سياستهاي دولت ايران است كه پيوسته از قديم الأيام تلاش كرده تا كارمندان اداري و مسؤلان حكومتي را از خارج از اين مناطق جلب نمايد و در مركز شهرها إسكان دهد و اين تجمعات جمعيتي به تدريج توسعه يافته و توانستند در مراكز شهرهاي عمده عرب نشين مثل الاحواز و عبادان و بوشهر به نسبت هاي جمعيتي بالائي برسند. در حاليكه حاشيه ي شهرها، حومه ها و روستاها همچنان عربها در اكثريت مطلق هستند.

س- به نظر شما مهمترین مشکلاتی که جامعه عرب در ایران از آن رنج می برد چیست؟

مشكل عمده و اصلي ملت الاحواز، ناديده گرفتن حقوق آنها به عنوان يك ملت از سوي دولت ايران است. ملت عرب يك ملت است كه داراي جغرافيا يعني سرزمين، تاريخ،هويت، فرهنگ و زبان ملي مشخص و خاص خود است كه بايد از حق حاكميت بر سرنوشت و اداره ي امورات سياسي و اقتصادي و اجتماعي خود برخوردار باشد. تا قبل از سال 1925 و سرنگوني حكومت خودمختار شيخ خزعل ملت عرب الاحواز از حق خودمختاري بهره مند بودند و براساس يك سري تفاهمات و توافقها باحكومت مركزي ايران در چارچوب يك ايران متكثر و پلورال سنتي از حق حاكميت و اداره ي أمور خود برخوردار بودند اما بعد از آن تاريخ، تمامي تفاهمات دوجانبه ميان دولت قاجار و حكومت آل كاسب بصورت يكجانبه ملغى شده وسرزمين ملت عرب الاحواز با زور سرنيزه ضميمه ايران گرديد و از آن زمان تاكنون اين اقليم بدون قائل شدن هيچ نوع حقوقي براي ملت عرب الاحواز به عنوان بخشي از ايران اداره مي شود كه اين به تبع خود مشكلات فراوان سياسي و فرهنگي و اقتصادي براي مردم عرب إيجاد كرده است، اختلاف طبقاتي واضح ميان عربهاي ساكنان اصلي و فارسهاي مهاجر و عدم عدالت در تقسيم إمكانات رفاهي، چپاول ثروتهاي زيرزميني و روزميني، فقر و بدبختي أهالي اين مناطق، آلودگي محيط زيست، بي كاري، از جمله مشكلات اقتصادي هستند و مشكلات بحران هويت و مشكلات آموزشي، نگاه امنيتي به هرنوع فعاليت فرهنگي عربي و كارشكني در اين زمينه از سوي مسؤلان إدارات دولتي، عدم برخورداري از حق مسلم آموزش به زبان مادري، تجاهل وعدم درج تاريخ وفرهنگ مردم عرب الاحواز در كتب درسي مدارس و مؤسسات آموزش عالي، افت تحصيلي و ترك تحصيل و عدم توسعه ي فرهنگي و عقب ماندگي زبان و ادبيات عربي اين مردمان و تلاش دولت ايران براي نابودي فرهنگ و زبان و فارسي سازي تنها عنوان هاي اصلي اين مشكلات است كه پرداختن به هركدام از آنها أراده و دورانديشي وتحقيقات و مطالعات طولاني را طلب مي نمايد كه شايد اين مهم در حيطه ي بحث ما نگنجد.

س- گهگاه برخی رسانه ها اخباری را منتشر می کنند مبنی بر این امر که گویا مسئولین ارشد جمهوری اسلامی ایران خواهان اجرای سیاستهای اصلاحگرایانه در قبال قومیتها و ملل غیرفارس در ایران هستند. نگاه شما به این اخبار و برخی سخنان مسئولین جمهوری اسلامی ایران در این زمینه چیست؟

اين بحث ما را  مجبور ميكند كه نگاهي به گفتمان دولت نوین ايران داشته باشيم تا فهم بهتري از اين سؤال در ذهن داشته باشيم. گفتمان دولت نوين ايران كه توسط رضاشاه ونخبگان آن زمان بنا نهاده شد ايران را دولت-ملت فارس تلقي ميكند؛ این نخبگان از افکار رایج اروپای آن دوره الهام گرفته بودند؛ و هيج مجال و فضاي براي مطرح نمودن مطالبات ملت هاي إيراني باقي نگذاشتند.  گفتمان جمهوري إسلامي نيز هيج فرقي با گفتمان دوران رضا شاه و محمدرضا شاه ندارد،ذفقط مقوله ی ولایت فقیه را به آن اضافه نموده اند و دولتمردان ایران هميشه تلاش مي نمايند تا ملت هاي إيراني را نه بعنوان ملت هاي با هويت و فرهنگ مستقل بلكه بعنوان بخشي از هويت فارسي قلمداد كند و تا زماني كه گفتمان كشور اين طور باشد و كما اينكه در قانون أساسي نيز ميتوان ملاحظه كرد كه ايران را بعنوان كشوري فارس و نه كشوري متشكل از ملت هاي مختلف تلقي كرده، صحبت از هرگونه حقوق و إصلاحات آب در هاون كوبيدن است! و كاري است عبث و بيهوده! البته بنده به طبيعة الحال آدمي هستم كه به اصلاح تدريجي این قبیل امورات اعتقاد دارم و نه تغییر ناگهاني و لذلك هميشه به هر اقدامي جهت اصلاح سياستهاي دولت جمهوري إسلامي ديد و نگرش مثبتي داشته ام اما تجارب سنوات گذشته ثابت كرده است كه اين وعده ها موضوعي جز حرفهاي بي أساس چيز ديگري نيست و وعد و وعيد كاذب است كه برخي از مسؤلان جمهوري إسلامي با توجه به شرايط مختلف و بخصوص أيام انتخابات علم مي كنند تا مردم را به مشاركت در انتخابات تشويق كنند اما در عمل چيزي از اين وعدها محقق نشده و نمي شود. و زماني مي توان اين حرفها را جدي گرفت كه جمهوري إسلامي بعنوان حسن نیت فی البدایه أصول معطل قانون أساسي 15 و 19مصوب خود را در مورد ملت هاي ايران به اجراء بگذارد تا بتوان نسبت به اقدامات جدی تر امیدوار بود.

س- نگاه نیروهای گوناگون فعال در صحنه سیاست ایران خواه دولتی خواه اپوزیسیون را معطوف به حقوق عربها در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟

اپوزيسيون يا معارضان جمهوري إسلامي چه در خارج و چه اصلاح طلبان داخل همه گرفتار اين گفتمان فكري فوق الذكر هستند و تازماني كه اين گفتمان و مخلفات افسانه أي آن كه ايران را يك امپراتوري فارسي خالص تلقي ميكند، را از مغز و ذهن خود محو نكنند نخواهند توانست با دیدی منصفانه به مطالبات خلقها و يا ملت هاي تحت ستم ايران نگاه واقع بينانه أي داشته باشند.و تنها زماني مي توان به يك راه حل مناسب براي آينده اميدوار بود كه دوستان چه در داخل نظام جمهوري إسلامي و چه در خارج از آن اين واقعيت أوضح من الشمس في رائعة النهار را قبول كنند و يك تجديد نظر أساسي در أفكار و انديشه هاي خود انجام دهند و قبول كنند كه ايران يك كشور با ملت هاي مختلف است و بر همين مبنا به دنبال شيوه ي براي اداره ي مملكت باشند تا بتوان از مشكلاتي كه هم اكنون ايران آبستن آن است و هر آن ممكن است به بحراني خانمانسوز بينجامد، جلوگيري كرد، و اين مهم زماني ميسر خواهد شد كه يك طرح كلي براي اداره ي ايران تدوين شود كه به تمامي ملت هاي موجود و حتى گروههاي قومي كوچك و حقوق آنها اهميت و احترام برابر داده شود و آنها را در اين اداره سهيم كنند تا اينكه وحدت ايران به يك مسؤليت همگاني تبديل شود. بنده اميدوارم كه دوستان إحساس مسؤلیت کرده وبه اهميت اين موضوع پي ببرند اما تا الان هر چه را كه ملاحظه مي كنيم تكرار همان سخنان قديم دوران رضاشاه است كه تنها ثمره ی آن شووينيسم و كلي طلبي به نفع فارسها و حذف بقیهی ملتهای ایران است.

مطلب پیشنهادی

راه دشوار مسعود پزشکیان

دکتر مسعود پزشکیان؛ جراح و سیاستمدار، نماینده مجلس از تبریز، وزیر بهداشت، نایب رئیس مجلس …