صحراهای اروپا-آسیا که اقوام ترک در گستره ی آن پراکنده شده اند، همواره بسان استخری بوده است که این اقوام پیوسته در آن در ارتباط با یکدیگر بوده و بر یکدیگر تاثیرات گوناگونی نهاده اند. تاریخ هزاران ساله ی این استخر را می توان تاریخ جدایی ها و اتحادها توصیف نمود. سرنوشت زبان ترکی به بهترین وجه سرنوشت این استخر را به تصویر می کشد. زبان ترکی در سیر این تاریخ همواره تحت تاثیر نیروهای مرکزگرا و مرکزگریز واقع گشته است. در هر دوره ای که اقوام ترک واحدهای سیاسی مشترک برپا نمودند زبان هایشان نیز به یکدیگر نزدیک شد و هنگامه ی جدایی های سیاسی، سرآغاز دوران دوری این زبان ها از یکدیگر گشت. تاریخ شکل گیری لهجه هایگوناگون زبان ترکیدر این چارچوب کلی و در سیری ادواریپدیدار گشت.
دوره های تاریخی زبان ترکی
در سیر تاریخ زبان ترکی مهمترین دوره ی اتحاد زبان ترکیدوره ی اورخون می باشد. از منظر تاریخ زبان ترکی،دوره مابینقرن 6 تا قرن 12 میلادی در تحقیقات علمتورکولوژیذیل عنوان ترکی باستانمطرح می گردد. زبان این دوره، زبان کتیبه های اورخون، یئنی سئی و تالاس می باشد که با الفبای رونیک ترکی در مراحل آغازین این دوره جای می گیرد. این دوره که شامل بر نخستین نوشتارهای زبان ترکی است تاریخ مشترک اقوام ترک را نیز تشکیل می دهد (1).
با فروپاشی امپراطوری گؤک تورک این اتحاد بزرگ زبان ترکی که در دوران این امپراطوری شکل گرفته بود، به خانواده های زبانی اوغوز، قارلوق و اویغورمنشعب گردید. گسترش استیلای عرب به مناطق تحت تسلط ترکان تمامی پارادایم های موجود تا این زمان را تغییر داد،و ترکستان و تمامی سرزمین هایی که از دیرباز تحت کنترل دولت هایباستانی ترک بود حکومت نوین دینی درآمد. اسلام، از قرن دهم از ماوراء النهر آغاز به گسترش نمود و در میان گروه های ترک به سرعت گسترش یافت. این روند که با سامانیان آغاز گردید، جامعه ای که توسط نخبگان حاکم اداره می گشت را به آفرینش دولت مسلمان ترک قاراخانلی سوق داد. بسان سایر جوامع، در میان ترکان نیز تغییر دینو به دنبال آن ورود مفاهیم دینی سبب تاثیرپذیری زبانشان از زبان کتاب مقدس دین نو گردید. استیلای مدنیت جدید با تغییر ارزش ها و باورهای قدیمبه ارزش های نوینهمراه بود که با پذیرشاجتماعی نیز مواجه گشت. با مسلمان شدن ترکان وجود مفاهیمی که در زبان ترکی معادلی برای آن ها نبود، خواسته یا ناخواسته سبب وام گیری مفاهیمی از زبان های عربی و فارسیگشت. بدینسان تاثیر زبان های فارسی و عربی در هنر و دانشترکان روز به روز فزونی یافت (2).
به دنبال آغاز دوره ی اسلامی، دوره ی ترکی باستان به پایان رسید و زبان نوشتاری نوینی تحت عنوان ترکی میانه پا به عرصه نهاد. در این دوره ی طولانیجغرافیای تحت سیطره ترکان از مرزهای ایرانفراتر رفت و زبان ترکی مرزهای آسیا را درنوردید. این گسترش که به جز اعماق آسیا و اروپا، آفریقای شمالی، آناطولی و بالکان را نیز دربرمی گیرد با درهم آمیختگی مرزها، شاهد خودنمایی زبان ترکی در قالب نوشتاری نوین شد. نخستین خودنمایی این دوره آفرینش آثار کلاسیک ترکی همچون قوتادقوبیلیک، دیوان الغات ترک، عطابت الحقایق و دیوان حکمت به زبان ترکی قاراخانلی بود. در این دوره به سبب آنکه بسیاری از اقوام ترک اسلام را پذیراگشته بودند تا ربع اول قرن بیست الفبای مورد استفاده ی زبان ترکی الفبای عربیبود. یکی از عرصه هایمهم خودنمایی ترکی میانه،منطقه خوارزم بود که در آمیزش فرهنگی ترک هایقارلوق، اوغوز و قبچاقبسان پلی واسط کارکرد نزدیکی زبان های قبچاق ( قرن ۱۳ تا ۱۷ )، آناطولی قدیم ( قرن ۱۳ تا ۱۵ ) و جغتای ( قرن ۱۵ تا ۱۹ ) را ایفا نمود. علیرغم استیلای درازمدت مغول در سایه تاثیرات ترکی میانه بود که زبان ترکی شاهد درنوردین مرزها و توسعه ای قدرتمند گشت. نگاه کؤپرولو در این باب مهم می باشد:
“مهمترین نتیجهی استیلای مغول از منظر گسترش زبان ترکی، فعلیت کوچ های جدید اقوام مختلف ترک بود که سبب به میدان آمدن لهجه های جدید زبان ترکی، نزدیکی برخی از اقوام ترک که مدت ها دور از یکدیگر به سر برده بودند و احیای برخی از سنت های دیرین ترکان گشت. این حرکت که از قرن سیزدهم آغاز گرید با ورود به قرن چهاردهم سبب آفرینش زبان ترکیدر قالب ادبی گشت و و این زبان ادبی به گونه ایپیوسته تا به اکنون گسترشی منتظم را تجربه می نماید (3)”.
ویژگی دیگر ترکی میانه اتحاد زبانی اقوام ترک دنیای ترکی بود که مدت زمان مدیدی در جدایی سیاسی از یکدیگر به سر برده بودند. مهمترین علت ایننزدیکی گسترش زبان دیوانی در تقابل با گسترش زبان عربی و فارسی بود. ژاله غریبووا این نزدیکی واتحاد زبان ترکی راپانترکیسم زبانینام می نهد و شکل گیری زبان دیوانی و تاثیر آن بر اتحاد زبانی اقوام ترک زبان را مهمترین منبع جریانپانترکیسم زبانیارزیابی می نماید (4).
نمی توان ادعا نمود که این ادبیاتی که نخستین نمونه های آن را در قرن سیزدهم شاهد هستیم، در این دوره در تمامی قشرهای جامعه ی ترک نفوذ نموده بود. اما این زبان، توانسته بود زبانی مشترک برای ادبا و خوانندگان را پدید آورد. زبان ترکی از قرن پانزدهم به بعد بر دو گونه ی نوشتاری تقسیم شد. یکی از این گونه ها که بر پایه هایلهجه اوغوز بنیان نهاده شده است را ترکی غربی گویند که مختص مناطق بالکان، آناطولی و آذربایجان می باشد و گونه ی دیگر که بر خانواده ی زبانی اویغور-قارلوق بنیان نهاده شده است در مناطق ایدیل-اورال و ترکستان پا به عرصه نهاد و زبان نوشتاری ترکستان شرقی را شکل داد. در کنار این تمایز، این دو گونه ی نوشتاری همواره در تاثیرات متقابل با یکدیگر بوده اند. رگه های این ادبیات دیوانی را که می توان تا دیوان الحکمت یسوی، کتاب باکیرقان، شعرهاییونس امره و حاجی بکتاش ولی پی گرفت در آناطولی با سلیمان چلبی، نجاتی باقی، در آذربایجان با نسیمی و فضولی و در ترکستان با لطفی و نوایی توسعه یافت. بنا به گفته ی تانپینار این ادبیات دیوانی نقشی میانجی را در اتحاد زبان ادبی در دنیای ترک بازی نموده است(5). این ترکی نوشتاریدر قامت مرحله ای نوین در زبان ترکی در بازه ای چهارصدساله در گویش های محلی با عنوان های عثمانی و جغتای تا قرن بیستم موجودیت خویش را حفظ نمود.
با شروع جریان بیداری ملی و روشنگری در اواسط قرن نوزدهم در دنیای ترک تاثیرات این جریان را بر شکل گیری زبان نوشتاری ترکی معاصر آشکارا مشاهده می گردد. در این دوره ی بیداری و روشنگری، زبان ترکی نوشتاری با سرعتی خارق العاده پیش رفتی عظیم را شاهد گشت به گونه ای که در قیاس با دوره هایی که در بالا به اختصار توضیح داده شد ارزشییکسان داشته و سبب پدیداری زبان نوشتاری کنونی گردید. جامعه ی ترکان به اندازه ی تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روی داده در حیاتشان در عرصه ی فرهنگی نیز از این تغییراتبی نصیب نماندند.این تغییرات سریع را می توان به گونه ای ادبی از منظرگاه اتحاد زبان ترکی در قامت چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان قالب بندی نمود.
نخستین روشنگرها در دنیای ترک و بهار اتحاد زبان ترکی
از اوایل ربع قرن نوزده میلادی تا پایان این قرن در ترکیه و در میان مسلمانان روسیهرا می توان به عنوان بهار اتحاد زبان ترکینام نهاد. این دوره، مرحله ی آغازین روشنگری و بیداری ملی در میان ترکان و آفرینش زبان ادبی مشترک و نزدیکی فکری میانترکان می باشد. نخستین تمثیل گران روشنگری ترکان در دوره ی تنظیمات در ترکیه، افرادی همچون احمد واقف پاشا، سلیمان حوسنو پاشا، علی سوآوی و شمس الدین سامی بوده اند که با تلاش در زمینه های تاریخ، زبان و جغرافیا به برقراری ارتباطات عمیق میان ترکان ترکیه و ترکان روسیه میاندیشیدند. به عنوان نمونه در این باب می توان به ترجمه ی شجره ی ترک اثر ابوالقاضی بهادر توسط احمد واقف پاشا از ترکی جغاتای به ترکی عثمانی هم چنین نگارش اثر خاندان خیوه و پراکندگی روس ها در ترکستان توسط علی سوآوی اشاره نمود. این جریان روشنگری و تجددخواهی در میان مسلمانان روسیه در منطقه ی ایدیل-اورال توسط افرادی همچون کورساوی (۱۷۷۵-۱۸۱۳) آغاز گردید و توسط مرجانی (۱۸۱۵-۱۸۸۹) تجددخواهی تاتار به اوج خویش رسید و سرانجام توسط شاگردان این مکتب، فیضی خان ( ۱۸۲۶-۱۸۶۶) و قیوم ناصری (۱۸۸۴-۱۹۰۷) در میان توده نهادینه گشت. با اندکی تفاوت همین روند در آذربایجان نیز تکرار شد. تفاوت این دو جریان روشنگری در این نکته نهفته بود که جریان روشنگری در آذربایجانچارچوبی لاییک داشت؛ چراکه روشنفکران آذربایجان لاییک بودن را تنها راه حل موجود برای جلوگیری از عداوت مذهبی در منطقه جهت شکل گیری حس جمعی نوین قلمداد میکردند. میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۱۲-۱۸۷۸) کاستی های موجود در جامعه ی آذربایجاناز این منظر را به طنز و به زبان عامه ی مردم و به ترکی نگاشته بود.
دورهی تابستان در اتحاد زبان ترکی ( بیداری ملی )
ربع آخر قرن نوزدهم مصادف با سرعت گیری بیداری ملی در میان ترکان و تشکیل حکومت های سیاسیشان می باشد. در این دوره پیشقراولان روشنگری و تجددخواهی در میان ترکان روسیه و ترکیه پا به عرصه نهادند. اگرچه این روشنگران و تجددخواهان به دنبال اتحاد زبان ترکینبودند اما مدرنیسم و تجدد خواهی به خصوص در عرصه ی زبان ترکی ایده آل مشترکشان بود. در ترکیه جریان ترک های جوان بخصوص نسل برآمده از نامیق کمال، ضیاپاشا، احمد مدحت افندی، ضیا گؤک آلپ و یوسف آقچورا که حول محور کانون ترک و نشریه سرزمین ترکگرد آمده بودند، طرفدار ساده نمودن زبان ترکی بودند تا بدین طریق هم بیداری ترکان ترکیه سرعت بیشتری به خود گیرد و هم ارتباط با ترکان خارج از ترکیه نیز آسان تر گردد. اما تفکر ساده نمودن زبان ترکی عثمانی نشات گرفته از ترکان خارج از ترکیه بود. مهمترین نمایندهی جریان روشنفکری در قفقاز حسن زردابیبه است که تفکر تجددخواهی آخوندزاده را به مجرایی ملیکشاند. نشریهی اکینچی (کشاورز) که توسط وی در سال ۱۸۷۵ در باکو منتشر گشت نقطه ی عطفی در بیداری ملی ترکان گردید. پس از آن که اکینچیبه بهانه ی جنگ روسیه و عثمانیتعطیل گردید حسن زردابیدر هر برهه ای که سانسور روس مانع تراشی ننمود اقدام به انتشار نشریاتی چون ضیا (۱۸۷۹-۱۹۸۹۱)، ضیا قفقاز (۱۸۸۱-۱۸۸۴) و کشکول (۱۸۸۴-۱۸۹۱) نمود.
سمبل دیگر بیداری ملی که هم سنگ با زردابیاست اسماعیلقاسپیرالی می باشد. ویکه در مسکو تحصیل نموده بود پس از پایان تحصیلاتش مدتی را در استانبول و پاریسنیز زندگی کرد. قاسپیرالی هنگام تحصیل در مسکو از نزدیک شاهد رشد پان اسلاویزمگشت و این تاثیر مهمیدر گرایش وی به بیداری ملیترکی ایفا نمود. در هنگامی که قاسپیرالی درکیریم ساکن بود ترکی شرقی شدیدا تحت تاثیر ترکی غربیبود. بدین سبب، در این منطقه این دو گونه ی نوشتاری به یکدیگر نزدیک شده و در این عصر طلایی اتحاد زبان ترکی، این منطقه همان کارکردی را ایفا نمود که خوارزم در ترکی میانه ایفا نموده بود. قاسپیرالی در این منطقه و در این شرایط آرزوی پدیداری زبان ترکی مشترکی که تمامی اقوام ترک قادر به درک آن بودند را در سر می پروراند.
مبارزهی قلمیقاسپیرالی که با انتشار مجله یتاوریدابه زبان روسی در شهر آغ مسجد (اکراین امروزی) آغاز گردید و با انتشار نشریات تونقوچ، شافاق، کامِر، آی،اولدوز، گونش و حقیقت ادامه یافت و با انتشار نشریه ترجمانمجرای اصلی خویش را یافت. قاسپیرالی که در ۱۸۸۲ مجوز انتشار ترجمان را گرفته بود در ۲۲ آپریل۱۸۸۳ شماره ی نخست آن را منتشر نمود. ترجمان که با حمایت مالی سرمایه دار آزربایجانی تقییِفمنتشر می شد توانست با عبور از سانسور روس تاثیرپایداری در بیداری ملیترکان جهان ایفا نماید. قاسپیرالی نخستین شرط نزدیکی ترکان جهان از بالکان تا چین را در پدیداری زبانی قابل فهم برای همه ی ترکان می دید. به نظر قاسپیرالی: “این زبان از بالکان تا چین باید قابل فهم باشد و زبانی باشد که همانگونه که ملوانان بوغازیچی بدان زبان سخن می گویند به درد ساربانان کاشغر نیز بخورد.” به نظر می رسد که زبان مورد استفاده در ترجمان بدین موفقیت نایل آمده بود. زبان مورد استفاده ی این نشریه ترکی عثمانی بود که برخی مفاهیم محلی بدان اضافه گشته بود. ترجمان از سوی تحصیل کردگان دنیای ترک بخصوص در استانبول خوانده می شد و به خصوص در کیریم و آذربایجانبا استقبال مواجه گشت. نشریه فیوضات که توسط علی حسین زاده (۱۸۶۴-۱۹۴۰) پس از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه در آذربایجان منتشر شد مهمترین نمایندهی این زبان آفریده شده توسط ترجمان بود. وی بر این باور بود که با اساس قرار دادن ترکی استانبولی امکان و لزوم آفرینش زبان ادبی مشترک در دنیای ترک وجود دارد (6).
شعار اتحاد در زبان که توسط قاسپیرالی مطرح گردید و توسط وی با مجاهدت های فراوان در طول زندگی اش پی گیریشد، اتحاد زبان ترکی را وارد دوره ی تمثیلی تابستان نمود. این دوره پس از مرگ وی در سال ۱۹۱۴ نیز مدتی ادامه یافت. پس از انقلاب ۱۹۱۷ ثمره های این دوره را می توان در برگزاری گردهمایی ها و به وجود آمدن حکومت های ملی ترک مشاهده نمود. تصمیمات گرفته شده در باب زبان در این گردهمایی ها خود مدعایی روشن بر این موضوع است. در گردهمایی نخستین کنگره ی عمومی مسلمانان در مسکو در هشتم می۱۹۱۷ قرار بر این گردید که زبان آموزشی دوره ی ابتدایی به زبان هر قوم بوده و در دوره ی متوسطه زبان ترکی جز واحدهای درسیگردد و در دارالفنون نیز زبان اجباری تمامی دروس ترکی باشد.
ترکان قازان که پیشتاز تز اتحاد ترک-اسلام بوده اند در اواسط تابستان سه کنگره ی در این باب تشکیل دادند. در پایان سومین کنگره، خودمختاری ملی-مدنی مسلمانان ترک-تاتار سیبری و منطقه ی ایدیل-اورال اعلان گردید. در اعلامیهخودمختاری که توسط صدری مقصودی نوشته شده است نگاه پیشقراولان این خودمختاری به زبان مشترک ادبی ترکی حائز اهمیت می باشد:
“زبان ترکی ما در روسیه در یک درجه حقوقی با زبان روسیه می باشد. از این رو استفاده زبان ما در تمامی مدارس، دادگاهها و سیستم اداری به مرحله ی اجرا درخواهد آمد.”
درباره زبان آموزش به ترکیذیل عنوان”در باب زبان آموزشی” چنین نوشته شده بود که: “زبان ملی در مدارس ترکی خواهد بود”. اما با انقلاب اکتبر حکومت های ملی ترک پشت سرهم سقوط نمودند و با استقرار کامل دولت اتحاد جماهیر شوروی این دوره ی تابستان نیز به پایان رسید.
پاییزاتحاد زبان ترکی (دوره ی لاتین گرایی)
در قرن نوزدهم با پیشرفت های حاصله در تورکولوژی، نظراتی دال بر این امر که الفبای عربی متناسب با فونتیک زبان ترکی نیست پدیدار گشت و این پدیداری ضرورت تغییر الفبا را مطرح کرد. بعدها این نظریه با تلاش هایزبانشناسانی چونسامایلوویچ، مالوو،دمیتریف، یوهادینو باسقاقوف از سوی پیش قراولان تجددخواهی در دنیای ترک نیزمورد قبول واقع گشت. این موضوع مدت زمان زیادی در متن مباحثات جریان های روشنفکری در میان نخبگان ترکیه، قفقاز، ترکستان و ایدیل-اورال باقی ماند. این تفکر از زمان آخوندزاده ای (۱۸۱۲-۱۸۷۸) که روشنفکران تجددخواه در آن دوره به جد در حال مبارزه با خرافات جاری در جامعه بودند جز مهمترین برنامه های این روشنفکران در سیر تجددخواهیبود. در نگاه تجددخواهان ترک در این دوره،الفبای لاتین در مسیر تجددخواهی مهمتر از ورود راه آهن و تلگراف تلقی میگردید (7). احمد آغااوغلو در رساله ی”درباب اسلام و زن در اسلام” که در تفلیس و زبان روسی منتشر نموده بود در این خصوص چنین می نویسد:”رهایی مسلمانان، به خصوص توسعه ی معنوی و سیاسیشان به حل دو مسئله وابسته است: اصلاح الفبا و مسئله ی زنان.”(8)
پس از حاکمیت بلشویزم در روسیه و سرنگونی حکومت تزار، تفکرات تجددخواهانه و انقلابی در مناطق ترک نشین مجال بروز یافت. تطبیق الفبای لاتین برای ملل شرق از سوی لنین از پیش شرط های انقلاب بیان گردید و از موارد ملزوم انقلاب فرهنگی روسیهعنوان شد (9). در ایندوره بسیاری از انجمن ها و نهادها آغاز به فعالیت نمودند. کنفرانس “مسئله ی املا در میان مسلمانان ترک روسیه” که در سال ۱۹۱۹ در قازان برگزار گردید نخستین گام در فعلیت این اندیشه بود. با این وجود هنوز تردیدهایی در باب کاربرد الفبای لاتینمطرح بود. از این رو کنفرانس های متعددی به دنبال کنفرانس قازانبرگزار گردید (10).در کنفرانس هایی که در سال ۱۹۲۰ در قازان، اوفا، یکاترینبورگ برگزار گردید، روشنفکران تاتار، باشقورد و چاووش به دیدگاه هایی مشترک در این باب رسیدندو در ۲۲ جولای۱۹۲۲ کمیته های الفبای جدید شروع به فعالیت نمود. برای گذر از مقاومت موجود در گذار به الفبای لاتین در مناطقی که از الفبای کیریل استفاده می شد ترک های آلتای شروع به استفاده از الفبای لاتین نمودند. الفبای لاتین که پس از سال ۱۹۱۷ در منطقه ی خودمختار”ساخا” مورد استفاده قرار می گرفت، رسمیتیافت (11). در ارتباط با این موضوع، در میان مسلمانان روسیه به دلیلاینکه افکار عمومی آذربایجان در وضعیتی مناسب بود، فعالیت هایی در این باب آغاز گشت. در بیستم اکتبر ۱۹۲۳، حکومت آذربایجان الفبای لاتین را با عنوان الفبای جدید ترک رسمیت داده و در ۲۷ ژوئن سال بعد این قانون به مرحله ی اجرا درآمد. در یکم می تمامی نشریات و مکاتبات رسمی مجبور به استفاده از این الفبا شدند و الفبای آموزشی در مدارس نیز بدین الفبا تغییر پیدا نمود.
وضعیت در سایر مناطق مسلمان ترک نشین به راحتی آذربایجان نبود. در منطقه ی ترکستان، قزاق ها، قرقیزها و ازبک ها خواهان استفاده از الفبای عربی اصلاح شده بودند. به ویژه می توان از مباحثات افراد مشهوری چوناحمد بایتورسونوف در میان قزاق ها وایشِنالی آرابایِفدر میان قزاق ها نام برد. مقاومت های این دو شخص در دو همایش”عالمان قرقیز-قزاق” در اورنبورگ و “همایش علم و آموزش قرقیز” در بیشکک فعلیت این پروسه را تسریع بخشیده بود. در نتیجهی این همایش ها علاوه بر قبول اصلاحات لازم در الفبای عربی گذر گام به گام به الفبای لاتین در سیستم آموزشی قرقیز با مساعدت هایقاسم تانیستانوف مورد قبول واقع شد.
در نتیجه مباحثات مشابه در میان ازبک ها در سال ۱۹۲۳ در تاشکند طی همایشی مشابه تصمیمات مشابهی گرفته شده بود. در مقابل این تصمیم، ازبک ها با محافظه کاری این پروسه را طی نموده و تا سال ۱۹۳۰ از الفبای عربی اصلاح شده استفاده نمودند (12).وضعیت در میان ترکمن ها متفاوت با جوامع دیگر ترک نبود. برای ترکمنها تصمیم قزاق ها و ازبک ها مهم تلقی می شد. ترکمن ها برای تصمیم در این مورد بسان دیگر جوامع ترک آسیای میانه منتظر تصمیمات نخستین همایش تورکولوژی ماندند.
نخستین همایش تورکولوژی در باکو بین روزهای۲۶ فوریه و ۶ مارس، نقطه ی عطفی در گذار به الفبای لاتین گشت که دارای تاثیری عمیق و پیوسته بر حیات فرهنگی دنیای ترک بود. آذربایجان در این باب دارای موقعیتی مناسب بود به طوری که می توانست نمونه ای برای دیگر جوامع ترک زبان قلمداد گردد. نخست وزیر جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، نریمان نریمانوف که به این موضوع اهمیتی زائدالوصف قائل بود مسئولیت این همایش را به صمد آقا آقااوغلواز سوسیالیست های مشهور آذربایجان محول نمود. بیشترین زحمات را در فعلیت و به سرانجام رسیدن این همایشنیز بکیر چوبان زاده متقبل گردید.
همایش، با حضور ۱۳۱ نماینده از اقصی نقاط دنیای ترک و افرادی که در زمینهی تورکولوژی متخصص بودند اجرا گردید. به جز دنیای ترک حضور تورکولوگ های مشهوری چونو.و.بارتولد، ل. لیگرتی،س.ف. اولدنبورگ،آ.آ. مولر،آ.ن.سامایلوویچ، زیلفد،پوپه،، ت.مانزل، س.ی. ماولف،ن. مار، ر. آچاریان، وآ.و.لوناچارسکیتاثیر و اهمیت این همایش را دو چندان نموده بود. موضوع و مباحثات عمده میان شرکت گنندگان حول سخنرانیهای هواداران الفبای لاتین وهواداران الفبای عربی اصلاح شده شکل گرفته بود و با این وجود افرادی چونیاکولوفوژیرکوفاز استفاده از الفبای کیریل حمایت می کردند که در آن زمان چندان جدی گرفته نشد (13).
در این زمان، روابط و همکاری میان ترکیه و اتحاد جماهیر شوروی در بحبوحه ی جنگ های رهایی بخش ترکیه جاری بود. پیمان صلح و همکاری مابین دو کشور که در سال ۱۹۲۵ منعقد گردید تاثیرات این همایش را زیاده تر نمود. یکی از رهبرانی که همایش را از نزدیک تعقیب می نمود، آتاترک بود. سه دانشمند از ترکیه به صورت سمبلیک ترکیه را نمایندگی می کردند. این سه تن عبارت بودند از: علی بی حسین زاده از متشخصین جریان پانترکیزم در ترکیه، محمد فواد کوپرولوزاده از اوتوریته های مشهور علم تورکولوژی و سومین شخص تاریخ نگار ادبیات و آموزش حکمت ارتایلان.
ایدئولوژی حاکم بر همایش، اتحاد زبان ترکی بود. برگزاری همایش به افتخار پدر معنوی و فکری اتحاد ترکان، اسماعیلقاسپیرالی و بنیانگذار علم تورکولوژی، رادلف حال و هوای دیگری بدین همایش داده بود. در همایش، در کنار مسئله ی الفبای لاتین، مسائلی همچون زبان ادبی مشترک و مسئلهی املا نیز به بحث گذارده شده بود. در پایان همایش گذار جوامع ترک زبان به الفبای لاتین مورد تایید قرار گرفته و برای اجرایی نمودن این امر هیئتی مرکب از ۲۶ نفر تعیین گردید. در بیانیهی پایانی جهت تداوم این پروسه قرار بر برگزاری همایش آتی در شهر سمرقند گرفته شد.
در منطقه ی ایدیل-اورال نیز این حرکت هرچند به قدرت آذربایجان نبود ولی باز شاهد جنبشی قدرتمند در گذار به الفبای لاتینگشت. در این خصوص “جمعیت الفبای تاتار”تلاشهای فراوانی به خرجداد. کتابیکه به قلمعماد نوقای بکدر قازان از سوی این جمعیتدر این خصوص منتشر گردیده است حاوی نکات مهمی در این باب می باشد. نویسنده در این کتاب با تمایز قائل شدن میان زبان گفتاری و زبان نوشتاری بر این باور است که با گذار به الفبای لاتین مقدمات آفرینش زبان ادبی مشترک مهیا می گردد (14).
فعلیت سریع تصمیمات گرفته شده در همایش باکو در سال ۱۹۲۶ برای مدت کوتاهی هم که باشد قسمی از اتحاد زبان ترکی را محقق نموده بود. گذار به الفبای لاتین در سال ۱۹۲۸ میلادی در ترکیه در جهت کنار نماندن ترکیه از این پروسه مورد ارزیابی قرار می گیرد.
در قزاقستان اجرایی نمودن نتایج کنفرانس باکو را استاد اخراجی از حزب کمونیست،ایشنالی آرابایِف عهده دار گردید. علیرغم مخالف بودن وی با گذار به الفبای لاتین، الفبای جدید و کتاب های درسی تهیه شده توسط این الفبا زیر نظر کمیته ای که ریاست آن را برعهده داشت در سال ۱۹۲۸ حاضر گردید (15).
در۷ آگوست ۱۹۲۹ کمیته مرکزی هیئت اجرایی اتحاد جماهیر شوروی و کمیساریای شورای خلق با انتشار قانونی استفاده ی ترکان مسلمان داخل در اتحاد جماهیر شوری از الفبای لاتین را تایید و تصویب نمود. ترکمنستان پس از مدتی از انتشار این قانون اجرای آن را به مرحله ی اجرا درآورد. گِلدییف و آلپاروف با نگارش کتاب گرامر زبان ترکمن بنیان های این گذار را فراهم نمودند. اگرچه در ازبکستان این قانون مدت ها بعد به منصه ی اجرایی رسید اما تا سال ۱۹۴۱ در ازبکستان نیز گذار به الفبای لاتین محقق گشت (16).
نکته قابل توجه و جالب در باب این دوره اتحاد بلشویک ها و ملی گرایان ترک در باب گذار به الفبای لاتین در این دوره بود. برخی از نظریات چنین ادعا می کنند که هدف بلشویک ها از این اتحاد فراهم آوردن مرحله ی گذار به الفبای کریل در میان ترکان ساکن در روسیه بوده است و در این پروژه روشنفکران ترک به عنوان ابزاری جهت این گذار مورد استفاده قرار گرفته اند. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که افرادی که در آن زمان طرفدار گذار به الفبای لاتین بودند آیا موافقان و مخالفان اتحاد زبان ترکی بودند؟گرچه نمی توان بدین سؤال پاسخیمثبت داد اما طرفداران گذار به الفبای لاتین در حقیقت در فکر آفریدن زبان ادبی مشترک بودند؛ لذا نیت اصلی حمایت اتحاد جماهیر شوروی از این پروسه چه بوده است؟ می تواند مورد بحث قرار گیرد. هر آن چه که باشد گذار به الفبای لاتین در این دوره که بعدها با سیاست فرهنگیاتحاد جماهیر شوروی در مغایرت قرار گرفت، حداقل در آن زمان سبب نزدیکی زبان ترکان به یکدیگر گردید. نباید فراموش کرد که در آن زمان هنوز ملی گراهای ترک سوسیالیت در نهادینه شدن و مناصب اجرایی اتحاد جماهیر شوروی نقش فعالی داشته اند. به نظر می رسد در آن دوره هدف اتحاد جماهیر شوروی در گسترش سوسیالیزم به کشورهای جهان سوم با خواست آفرینش زبان ادبی ترکی مشترک و گذار به معیارهای دنیای معاصر از سوی روشنفکران ترک سبب این همکاری گردید.
سرانجام جنبش گذار و استفاده از الفبای لاتین در روسیه شباهتی قابل توجه با زندگانی بکیر چوبان زاده که در این جنبش فعال بوده است، دارد. بکیر چوبان زاده جهت قبولاندن الفبای لاتین مجاهدت های بسیار نموده و با سفربه نقاط مختلف ترک نشین تحقیقات فراوانی انجام داده و همایش های متفاوتی را برگزار نموده است. در کنار این امر از سال ۱۹۲۴ به بعد با شرکت در کنفرانس های مربوط به اصلاح املا در محل تولدش، کیریم و هم چنین در آذربایجان و ازبکستان فعلیت این پروسه را تسریعبخشید. بکیر چوبان زاده در عین حال که دبیر”کمیته مرکزی اتحاد عمومی در الفبای جدید” بود نخستین فردی بود که عنوان پروفسوری در زمینهی فیلولوژی را در میان ترکان روسیه دریافت نمود. وی در دانشگاه ها در کنار گشایش کرسی تدریسمقایسه لهجه های ترکی آذربایجانی، ازبک، قوماق، تاتار و ترکمن و لهجه های مدرن زبان ترکی، در زمینه زبان شناسی و تاریخ ادبیات دارای بیش از ۱۳۰ مقاله می باشد. سرانجام، این روشنفکر پس از سال ها فعالیت در زمینهی اتحاد زبان ترکی در کشتار سال ۱۹۳۸ به جرم تلاش برای تشکیل دولت متحد ترک-تاتار پس از شکنجه های فراوان به قتل رسید (17).در میان کشته شدگان توسط روس ها در این سال که به بهانه های واهی و گوناگونی انجام پذیرفتدانشمندانی چون چوبان زاده، زیناللی، خالد سعید به چشم می خورد که نقش فعالی در برگزاری اولین کنفرانس تورکولوژی در باکو داشته اند.
تصفیهی روشنفکران ترکی که در جریان گذار به الفبای لاتین نقش فعالی داشته اند بیانگر عمق ناراحتی اتحاد جماهیر شوروی از این پروسه بوده است. علاوه بر این اینجنبش پیش از هرچیز حرکتی ملی و اتحاد ترکان را هدف خویش قرار داده بود.
یکی دیگر از دلایل سکوت و یاری رساندن اتحاد جماهیر شوروی از جریان گذار به الفبای لاتین، تجزیهی ترکان مسلمان روسیه به مرزهایی جداگانه از منظرگاه سیاسی بوده است. بدین طریق منطقه ی بزرگی که تا دیروز ترکستان گفته شده و تمامی آسیای میانه را در بر می گرفت به به مرزهای جدید ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان تقسیم شد. بعدها در داخل این مرزها تلاش هایی برای آفرینش زبان و منسوبیت های قومی تصنعی صورت پذیرفت. روسها در نتیجهی این تلاش ها در تلاش بر این بودند که دیگر در ترس از هیولای پان ترکسیم و پان اسلامیسم به سر نبرند. تا از این طریق مردمان ترک با بریدگی از گذشته ی تاریخی خود و هویت عمومی شان، صاحب هویت های جدیدی گردند و ممنون از اتحاد جماهیر شورویگردند که این هویت جدید را بدیشان بخشیده است (18).
شاید روس ها به نام گسترش انقلاب، حرکت تجددخواهی و اتحاد زبانی و الفبای مشترکی که به مرکزیت باکو به کانون ملی گرایان ترک تبدیل شده بود را بازی خطرناکی دانستند به گونه ای که با مشارکت ترکیهیدوره آتاترک وارد راهی بی بازگشت شده بود. از این رو ناراحتی خویش را پس از مدتیهمکاری بر زبان رانده و خواهان مانع تراشییا به انحراف کشاندن آن شدند؛ تا شاید بدین طریق مانعی بر گسترش این خطر بزرگ ایجاد نمایند.
هیئت اجرایی اتحاد جماهیر شوروی در یکم ژوئن ۱۹۳۵ بر اشتباه بودن این امر اذعان نموده و مسئولیت این اشتباه را برعهده ی کمیتهی الفبای جدید دانست. ایناذعان، آغازی بر پایان این دوره ی کوتاه استفاده از الفبای لاتین بود(19).
متاسفانه این دوره ی الفبای لاتین در جوامع ترک خارج از ترکیه به دلیل آشنایی محدود افراد با آن، انعکاس کمتری در نشریات داشته است. بی شک تاثیر منفی قحطی گسترده در سال ۱۹۳۱ و به دنبال آن قتل عام سرخ در ۱۹۳۷-۱۹۳۸ که سبب کشتار ده ها هزار روشنفکر در روسیه گردید و نهایتا شرایط سخت اقتصادی و سیاسی نشات گرفته از جنگ جهانی در این روند قابل توجه می باشد. در این میان در سال های جنگ تبدیل و لزوم استفاده از الفبای کیریل با ۱۸ تغییر فونتیک در آن به مرحله ی اجرا گذارده شد (20).در اصل در اوایل سال ۱۹۲۰ پاولاویچ و در سال ۱۹۲۷ پالیوانوف پیشنهاد گذار به الفبای کیریل در میان جوامع ترک را مطرح نموده بودند. این پیشنهاد در نخستین همایش تورکولوژی نیز مورد حمایت قرار گرفته بود. اما شرایط آن زمان امکان این امر را مهیا ننموده و پس از ۱۳-۱۴ سال شرایط لازم برای این امر محقق گردید.
اگر این مرحله یعنی استفاده از الفبای کیریل را با تشابهیتمثیلی بیان نماییم باید از آن بسان موسم زمستان یاد نمود. پس از گذار به الفبای کیریل کتابهای اندکی که در کتابخانه ها با الفبای لاتین بود نیز جمع آوری گردید؛ چنانکه امروزه دسترسی به نمونه هایی از آن دوره حتی در کتابخانه ها نیز به سختی امکان پذیر است. در اصل این دوره ی ماقبل الفبای کیریل بسان موسم پاییز برای اتحاد زبان ترکی بود.
تصمیم قزاقستان برای گذار به الفبای لاتین در سال ۱۹۲۵ میلادی از منظرگاه اتحاد زبان ترکی می تواند نقطه ی عطفی تلقی گردد. پس از واکاوی نقصان های موجود در این پروسه از سوی روشنفکران و اجرایی نمودن اصلاحات مدنظرشان می تواند فرصت لازم برای اتحاد زبان و الفبای ترکان را مهیا نماید. بدین صورت امکان ظهور تابستانی دیگر برای اتحاد زبان ترکی وجود دارد.
منابع:
Özönder, F. Sema Barutcu (2002).“Türk Dilinin Tarihî Dönemleri Üzerine Birkaç Söz”. Türkbilig, 2002/3: 203-210
Köprülü, Mehmet Fuad (1980). Türk Edebiyat Tarihi, İstanbul: Ötüken Yay.ss. 148-256
Köprülü, Mehmet Fuad (1980). Türk Edebiyat Tarihi, İstanbul: Ötüken Yay. s.230
(4) Garibova, Jale (2010).“TÜRK Dilleri Birleşmesinin Oluşumu Ve Yeniden Doğuşu: İki Çağın Altın Rüyası”. Orhon Yazıtlarının Bulunuşundan 120 Yıl Sonra. s.375.
Tanpınar, Ahmet Hamdi (2006). XIX Asır Türk Edebiyatı Tarihi, İstanbul: Yapı Kredi Yayınları. s.19
Abdürreşidov, Zeynelabidin (2008). İsmail Gaspirinski ve Türkistan’da Cedidçilik. Taşkent:, 12- 21
Axundov, Mirze Feteli (1988). Mirze Feteli Axundov Eserleri. Cilt 3. Bakü: Elmler Akademiyası.ss. 285-286
Gündoğdu, Abdullah (2007), Ümmetten Millete: Ahmet Ağaoğlu’nun Sırat-ıMüstakim ve Sebilürreşad Dergilerindeki Yazıları Üzerine Bir İnceleme
Hansuvarov İ. (1932), Latinizatsia- Orudie Leninskoy natsionalnoy politiki, Moskva.s.21
Fring, Andreas (2005).“Sorevnovanie Modeley: Tatarskaya Delegatsiya na Turkologiçeskom S’ezde v Baku v 1926 godu”. Etnografiçeskoe Obozrenie. 6:46- 51
Tacemen, Ahmet (1994). Rus Egemenliğindeki Türklerin Alfabelerinin Değiştirilmesi 1769-1740). Kayseri: Erciyes Üniversitesi Yay. ss.37-44
Demirci, Ümit Özgür (2011) “Türk Dünyasında Latin Alfabesine Geçiş Süreci (Geçmişten Günümüze )”. Türk Yurdu Dergisi. 31/ 287: 225-229.
Demirel, Ömer Faruk (1999). “1. Türkoloji Kongresi ve Menzel”. 1926 Bakü. s.29
Nugaybek, Gimad (1926). Latinçelekka Kuçeruçe Gamiller. Kazan: Yanıalif
Güngör, Ebubekir (2013). Kırgızistan’da Yeni Eğitim Sistemi Ceditçilik ve İşenaali Arabaev. Antalya: Akdeniz Üniversitesi, (Doktora Tezi)
Xandemir (1941). Mekarimül Ahlak. Haz. S. Mutallibov, Taşkent: Ozfan Neşriyatı
Şamil, Ali (2012). “Birleşik Türk-Tatar Devleti Yaratmak Uğrunda Şehit Olan Bekir Sıtkı Çobanzâde” Ученые записки Таврического национального университета им. В. И. Вернадского Серия «Филология. Социальные коммуникации». Том 25 (64). № 3, ч. 1. С. 79- 87
Fierman, W. (2006). On Uzbek “Nationalization”. Anthropology & Archeology of Eurasia, vol. 44, no. 4.80-105
Tacemen, Ahmet (1994). Rus Egemenliğindeki Türklerin Alfabelerinin Değiştirilmesi 1769-1740). Kayseri: Erciyes Üniversitesi Yay. s.67
Togan, Zeki Velidi (1977). Türklüğün Mukadderatı Üzerine. İstanbul: Yağmur yay. ss.73-79
نویسنده: پروفسور دکتر عبدالله گوندوغدو- استاد تاریخ دانشگاه دولتی آنکار
ترجمه به فارسی: بابک شاهد- کارشناس مرکز مطالعاتی تبریز