جریان ایرانشهری به عنوان یکی از نحلههای سیاسی و فکری موجود در عرصه سیاسی و فکری ایران از معدود جریانهایی است که از یک سو هم از سوی ذهنیت حاکم در ایران حمایت گردیده و جزئی از ایدئولوژی قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران میباشد و هم از سوی دیگر در میان مخالفان رژیم دارای نمایندگان سیاسی و قلمی گوناگون میباشد. علیرغم آنکه چارچوب کلی اندیشه ایرانشهری را بیش از آنکه حقیقت وقایع تاریخی تشکیل دهد تفسیر به رای وقایع و افسانههای تاریخی در راستای بزرگنمایی فرهنگ و زبان فارسی، قلب حقایق تاریخی مرتبط با فرهنگ و تمدن ترکی و عربی در ایران و منطقه، مشروعیتسازی انکار هویت جمعی غیرفارسزبانان در ایران و آفرینش تاریخی اسطورهای برای ایرانیان ذیل فرهنگ و زبان فارسی تشکیل میدهد، این جریان درصدد ارائهی سیمایی دارای غنای فکری و تاریخی برخاسته از ویژگیهای بومی ایران از خویشتن میباشد. اما مطالعه جهانبینی بنیانگذاران و تداومگران این نحله فکری بیانگر آن است که بسیاری از اصول بینشی آن ریشه در ورای مرزهای ایران دارد که هیچگونه سنخیتی با حقیقت جاری در سطح جامعه و تاریخ ایران نداشته و تنها پیاده نظام مستشرقینی محسوب میشوند که مجریان برخی از سیاستهای کلان بازیگران جهانی بودهاند. یکی از نهادهای فراایرانی که نقش عمدهای در ظهور و تداوم جریان ایرانشهری در ایران داشته است انجمن تئوسوفیسم جهانی است که قریب به اتفاق بنیانگذاران جریان ایرانشهری عضو این انجمن شبهماسونی بودهاند.
انجمن تئوسوفیسم جهانی و جریان ایرانشهری
انجمن تئوسوفیسم جهانی از انجمنهای تاثیرگذار در گسترش سنتز دین و آریاگرایی در دوران مدرن میباشد که در سال 1875 میلادی توسط هلنا بلاواتسکی و با همکاری هنری استیل الکات در نیویورک تاسیس یافت و سپس مرکز آن در سال 1882 میلادی به بمبئی هندوستان منتقل شد. سازمانها و جوامع تئوسوفی در ۵۲ کشور در حال فعالیت میباشند که سه مرکز اصلی آن لندن، نیویورک و آدریار (چینای هندوستان) میباشد. آموزههای اصلی این انجمن را که انجمنی شبهماسونی میباشد کتاب چهار جلدی “آموزههای سری” هلنا بلاواتسکی تشکیل میدهد. هلنا بلاواتسکی ادعا میکرد که دارای قدرتهای معنوی مافوق بشری همچون تلهپاتی و سفرهای کهکشانی است و با اساتید غیبی در ارتباط است که اسرار عالم را به وی القا مینمایند. قدرت تاثیرگذاری هلنا بلاواتسکی به گونهای بود که هنگام مرگ وی انجمن تئوسوفیسم جهانی بیش از صد هزار عضو داشت و برخی از شخصیتهای تاثیرگذار قرن اخیر عضو این انجمن بودند. واژه تئوسوفیسم برگرفته از واژگان تئوس یونان (خدای) و صوفیه (خرد) میباشد و ریشههای فکری خویش را برگرفته از نئوپلاتونیستها و مانویان میداند. یکی از مواردی که باعث گسترش مخفی این انجمن گردید نوع سازماندهی اعضای این انجمن بود. تئوسوفیسم به دلیل آنکه دارای نگاه غیرجزمشناختی به هستی است عضویت یا اخراج اعضا ارتباطی با اعتقادات و نگرش اعضا و یا افرادی که میخواهند عضو این انجمن گردند ندارد و اعضای این انجمن بر اساس سیستم جرگهای (خانه امن) سازماندهی میشوند. امروزه تئوسوفیسم پایه و اساس بیش از صد گروه عرفانی و روحانی در جهان را تشکیل میدهد. واژه تئوسوفیسم در ادبیات عرفانی ایران در سالهای اخیر با عنوان “حکمت الهی” به کار گرفته میشود و دارای طیف وسیعی از هواداران در قالبهای گوناگون میباشد.
یکی از مواردی که چارچوب کلی اندیشه تئوسوفیسم را نشان میدهد آرم این انجمن میباشد که متشکل از اُم، سواستیکا، ستاره داوود، عنخ و اوروبروس میباشد. در این نمادها اُم، واژه عرفانی مرتبط با دین هندوئیسم میباشد که در ابتدای بیشتر متون مذهبی هندوئیسم وجود دارد و معمولاً خواندن وداها با اُم شروع شده و با آن نیز پایان مییابد و در ابتدای داعاها یا مانتراها نیز آن را به زبان میآورند. سواستیکا که با عنوان صلیب شکسته شناخته میشود واژهای سانسکریت به معنای “هستی نیک” میباشد. قدمت استفاده بشر از نماد صلیب شکسته به چندین هزار سال پیش باز میگردد و در بسیاری از تمدنها استفاده شده است اما به علت استفاده هواداران برتری نژاد آریا در دو صده اخیر به عنوان نماد نژادپرستی آریایی شناخته میشود. ستاره داوود متون ابتدایی کابالا با نام مهر سلیمان برای انجام برخی اعمال سحرآمیز استفاده میشد. پیش از تاسیس جنبش صهیونیسم استفاده از ستارهٔ داوود در میان یهودیان به گونهای رسمی تنها در اتریش و جمهوری چک رایج بود و با ایجاد جنبش صهیونیسم و در نخستین کنگرهٔ صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ میلادی بهعنوان سمبل جنبش صهیونیسم برگزیده شد. نماد عنخ که به صورت انخ یا آنخ نیز نگاشته میشود یک نوشته در زبان هیروگلیف مصری میباشد که به معنای کلید حیات میباشد. اوروبروس که در فارسی دُنبخوار نیز گفته میشود و نشانگر ماری است که دم خود را میخورد نماد چرخه ابدی تناسخ است. انجمن تئوسوفیسم مدعی آن است که آموزههای این انجمن سنتزگر مکاتب فکری است که نمادهای آن در آرم این انجمن گردهم آورده شده است.
نام انجمن تئوسوفیسم و اندیشههای آن با علوم خفیه گره خورده است و بنمایه آن را نگاهی سحرآمیز به هستی تشکیل میدهد. بلاواتسکی در کتاب “آموزههای سری” بیان میدارد که جملات بیان شده در این کتاب سخنان وی نیست و از سوی استادان غیبی با نامهایی چون “موریا”، “کوت هومی” و “سراپیس” به وی الهام میگردد و ریشهای فرازمینی دارد. بلاواتسکی تمامی این اساتید غیبی را ذیل عنوان “برادران سفید” طبقهبندی مینماید که رسالتی جهانی را به وی تنفیذ نمودهاند.
آنچه که در خصوص فعالیتهای انجمن تئوسوفیسم جلب توجه میکند منابع مالی آن میباشد. بنا به گزارش “انجمن تحقیقات روانشناختی لندن” که به درخواست حکومت انگلستان در زمان حیات بلاواتسکی در خصوص این انجمن انجام گرفت این انجمن ساخته و پرداخته سرویس مخفی روسیه بیان گشت که از سوی حکومت روسیه و متحدان آن حمایت میشد. اما آنچه که از اسناد رسمی این انجمن برمیآید مهمترین حامیان مالی آن ثروتمندانی از “انجمن بزرگان پارسی هند” و افرادی از پارسیان زرتشتی هند همچون کاووسجی مهروانجی شروف، اووسجی مهروانجی شروف، فرامرز رستمجی جوشی، سهرابجی ایدلجی واردن و رستمجی کاووسجی زابلی بود که بعدها و به خصوص بعد از انقلاب مشروطه در ایران نقش مهمی در شکلگیری ایران نوین به واسطه افرادی همچون اردشیر جی ریپورتر و شاپور ریپورتر ایفا نمودند [1]. یکی از مواردی که در خصوص افکار و فعالیتهای این انجمن جلب توجه مینماید نقش این انجمن در ظهور و گسترش آریاگرایی در جهان و ایران میباشد. به گونهای که مهمترین بنیانگذاران آریاگرایی مدرن در ایران و بانیان ایرانشهری موجود عضو این انجمن بوده و آموزههای این انجمن را درونی نموده بودند. یکی از شهیرترین اعضای این انجمن که بانی ایرانشهری در ایران نیز محسوب میشود بنیانگذار مجله کاوه و مجله ایرانشهر “حسین کاظمزاده ایرانشهر” میباشد. محمدمهدی مقیمیزاده در کتاب “آرمان ایرانشهر: گزیدهای از مقالات حسین کاظمزاده ایرانشهر” در مقام مدح حسین کاظمزاده ایرانشهر و رابطه آن با انجمن تئوسوفیسم این جملات را بر قلم جاری میکند: “ایرانشهر در سال 1936 به سوئیس مهاجرت کرد تا از جنگافروزی آتی نازیهای آلمان در امان بماند. دوران اقامت در دهکده دگرسهایم سوئیس آخرین مرحله از حیات ایرانشهر بود که با مراحل پیشین تفاوت داشت؛ چراکه زندگیاش وقف مکتبی عرفانی شد که خود پایه نهاده بود. او مکتب “عرفان باطنی” را در چارچوب آموزههای تئوسوفیسم و همچنین تحت تأثیر دانستههایش از عرفان ایرانی پی افکند که در آن زمان طرفداران قابل توجهی هم در سوئیس و آلمان یافت. سالیان پایانی عمر ایرانشهر چنین گذشت: مرشد طریقتی تازه در هیئت پیرمردی با ریشی انبوه که در دهکدهای در سوئیس از غوغای جهان کناره گرفته است. او سرانجام در اسفند 1340 در سوئیس درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.” [2] عبدالله شهبازی معتقد است که حسین کاظمزاده ایرانشهر از دوران جوانی عضو این انجمن بوده است. چنانکه در شمارگان مختلف مجله ایرانشهر و طی نوشتارهای گوناگون به تبیین و تبلیغ آشکار آموزههای این انجمن مبادرت نموده است. به عنوان نمونه حسین کاظمزاده ایرانشهر در شماره یازدهم مجله ایرانشهر هنگام سخن از “برادران سفید” انجمن تئوسوفیسم آنان را تداوم تصوف اسلامی دانسته و این جملات را به رشته تحریر درمیآورد: “چنانکه متصوفه ما میگویند که تصوف از زمان حضرت آدم موجود بوده و هیچوقت روی زمین از اولیاءالله خالی نبوده است، پیروان تئوسوفی نیز معتقدند که تئوسوفی از روز خلقت عالم وجود داشته است و در هریک از ادوار تاریخ زمین، خداوند متعال بندگانی را از حکمت خود بهرهمند و از فیض روحالقدس مستفیض ساخته، اجرای احکام خود و تعلیم و تربیت نوع بشر را بهدست آنها سپرده است و تا امروز هم در دست آنهاست. این طبقه از موجودات را که مجریان قضا و هادیان تکامل بشر و رابطان میان عالم سفلی و علوی و مربیان و معلمان نژادها هستند “برادران مهتر” و یا “برادران سفید”، یعنی برادران نور، مینامند. برادران مهتر مینامند بدین معنی که ایشان برادران بزرگ افراد بشرند و از مقام بشری بدان مقام فوق بشری رسیدهاند چنانکه هر فرد بشر نیز پس از طی مراحل بیشمار تکامل به مقام آنها خواهد رسید. و برادران سفید یا برادران نور مینامند بدین معنی که مقابل برادران سیاه یعنی قوای ظلمت و شیاطین هستند… این برادران سفید ناشران نور و هادیان صراط مستقیم و مربیان مهربان و پاکدل نوع بشر هستند… این برادران سفید همان ذواتی هستند که در کتب تصوف و عرفان شرق آنان را رجالالله و رجالالغیب مینامند و چنانکه این رجالالغیب طبقات و درجاتی دارند مانند اولیا و اقطاب و غوث و امام و اوتاد و ابدال و اخیار و ابرار و نقبا و غیره، همینطور این برادران نور هم تشکیلات و طبقاتی دارند و برای افراد هر طبقه وظایف و امتیازاتی مقرر است و مانند متصوفه اینها نیز قائلاند که هر فرد بشر بوسیله تعالیم و تربیت مخصوص به مقامی که آنها رسیدهاند میتواند برسد. اینها از عهدهای ماقبلالتاریخ به حفظ و حمایت و معاونت و هدایت افراد بشر کمر بستهاند و همه انبیا و رسل از سلسله این برادران نور شمرده میشوند و اینها در هر عهدی و در میان هر قومی ظهور میکنند چنانکه ما هم قائلیم که هر عصری برای خود صاحبی و امامی و ولی و یا خضری دارد که آن را «خضر وقت» مینامند. هریک از اعضای این «سلسله برادران نور» خود یک خضر وقت است و مانند خضر هرجا بخواهد حاضر میشود و مستعدین را هدایت و معاونت میکند اما هر دیده او را نمیبیند بلکه دیده باطن و خضربین لازم است… قدرتهایی که این رجالالغیب دارا میباشند و عقول نارس بشر آنها را سحر و یا معجزه نام میدهد بیحدود است و بسیاری از آنها در ابتدای تشکیل جمعیت تئوسوفی و در سالهای نخستین او که برای جلب کردن انظار لازم بود به منصه ظهور پیوست که شرح آنها با اوراق و وثایق معتبر و حتی عکس بعضی از اوراق و مکتوبات که در مجالس متعدده از هوا افتاده و به خط این رجالالغیب بوده در کتب تئوسوفی در زبانهای مهم اروپا درج و چاپ شده است. ولی این رجالالغیب، که خود را فقط برادر میخوانند، اولاً کراهت و نفرت از ارائه خوارق و کرامات دارند مگر در مقام ضرورت و ثانیاً میگویند که اینها نه سحر است و نه معجزه بلکه همه از روی تطبیق قوانین و احکام طبیعت و عوالم غیرمرئی و علوم مخفی است.” [3] عضویت و یا نزدیکی چهرههای شاخص جریان ایرانشهری به انجمن تئوسوفیسم جهانی محدود به بنیانگذاران این جریان همچون منسوبین مجله ایرانشهر نبوده و در زمان حاضر نیز چهرههای مطرح جریان ایرانشهری از هواداران این انجمن میباشند. به عنوان نمونه دکتر شروین وکیلی که پس از مرگ سیدجواد طباطبائی از وی به عنوان تئوریسین نخست جریان ایرانشهری یاد میگردد از حامیان آشکار انجمن تئوسوفیسم جهانی در ایران میباشد. دکتر شروین وکیلی که به عنوان مدیر گروه جامعهشناسی تاریخی انجمن جامعهشناسی ایران و بنیانگذار موسسه فرهنگی خورشید راگا (کانون خورشید) نگارنده بیش از هشتاد اثر میباشد در کتابهایی چون “فرگشت انسان”، “اسطورهشناسی ایزدان ایرانی”، “ایران تمدن راهها”، “تاریخ کوروش هخامنشی”، “خویشتن پارسی” و “فرشگرد” پای از دایره تفکرات سیدجواد طباطبائی نیز فراتر گذارده و سعی در اثبات این نظریه دارد که مفاهیمی چون اندیشه، تمدن و تعقل از پیشاتاریخ نیز مدیون انسان فارس و ایرانی بوده است و انسان فارس نخستین گونه تکامل یافته بشری محسوب میشود [4].
جریان ایرانشهری از معدود جریانهای پرهیاهو در گستره سیاسی و فکری ایران میباشد که منسوبین آن ادعاهایی را بر زبان میرانند که نه تنها سنخیتی با حقیقت تاریخ و حیات جمعی ایران ندارد بلکه در بسیاری از موارد در تضاد آشکار با میراث انسانی و ارزشهای مدرن جهانی میباشد. یکی از مواردی که در خصوص این اقلیت پرهیاهو جلب توجه مینماید ارتباط فکری و حتی سیستماتیک این جریان با انجمن تئوسوفیسم جهانی میباشد. انجمن تئوسوفیسم جهانی از جمله انجمنهای تاثیرگذار در صد سال اخیر در دنیای شرق بوده است که علیرغم سطح تاثیرگذاری آن مطالعات اندکی در خصوص آن صورت گرفته است. ماهیت ارتباط بنیانگذاران و تداومگران جریان ایرانشهری با این انجمن نیز از موارد مغفول مانده در خصوص فعالیتهای این انجمن میباشد.
پانوشتها:
[1] یکی از افرادی که آثار مختلفی در خصوص انجمن تئوسوفیسم در ایران منتشر نموده است عبدالله شهبازی میباشد. عبدالله شهبازی در کتاب “مریمیه: از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر” چارچوبی کلی از افکار و فعالیتهای این انجمن ارائه نموده است. علاقهمندان به مطالعه بیشتر در این خصوص میتوانند بدین اثر مراجعه نمایند.
[2] برای مطالعه این کتاب نگاه کنید به: آرمان ایرانشهر: گزیدهای از مقالات حسین کاظمزاده ایرانشهر. پدیدآور: حسین کاظمزاده ایرانشهر به کوشش محمدمهدی مقیمیزاده. ناشر: جهان کتاب. مکان چاپ: تهران.
[3] نگاه کنید به: حسین کاظمزاده ایرانشهر، “تئوسوفی”، ایرانشهر، سال ۴، شماره ۱۱، اول بهمن ۱۳۰۵، صص ۶۴۱-۶۵۹؛ شماره ۱۲، اول اسفند ۱۳۰۵.
[4] به عنوان نمونه نگاه کنید به: مبانی ایرانشهری، گفتگو با دکتر شروین وکیلی. سایت سوشیانس. لینک دسترسی: https://t.ly/mn9T (آخرین دسترسی: 25 خرداد 1402).